نوشته اصلی توسط
rtrt
سلام وقتتون بخیر.من حدود شش سال بایک پسر رابطه داشتم قرار بود باهم ازدواج کنیم البته خانوادش هم خبر داشتند اما بعد از شش سال ایشون به من گفت که من رو نمیخواد و قصد ازدواج نداره و من رو ترک کرد و من الان 22سال دارم و زمانی که در رابطه با ایشون بودم و من ابتدا نمره اول بودم کنکور خودم را خراب کردم وبه یک دانشگاه سطح پایین در رشته ای که علاقه مند نبودم لیسانس گرفتم.بعد از رفتن ایشون تصمیم گرفتم به جای ارشد دوباره کنکور سراسری بدم و اقدامات زیادی انجام دادم و الان یک سال میگذره و من چند ماه دیگه کنکور دارم اما از درس خوندن دست کشیدم چون هیچ انگیزه ای نه برای درس نه برای زندگی دارم شب ها مدام کابوس میبینم و بسیار ادم حساسی نسبت به واکنش و رفتارهای دیگران هستم. مورد بسیار مهم هم این است که 4ماه بعد از جدایی با ایشان فردی به من ابراز علاقه کرد و من ایشان را میشناختم و چون فرد ی موجه بود من ایشان را پذیرفتم و تا اکن************ ما باهم ارتباط داریم اما من به حرف های بسیاری حساس شده ام و ایشون بلافاصله بعد از کوچکترین مسیله حرف تمام شدن رابطه را میزند.من هم به ایشان علاقه مند و وابسته شده ام.و الان که چیزی تا کنکور من باقی نمانده و همه خانواده و دوستان منتظر نتیجه کار من هستند من در این حال بد قرار گرفته ام.نه میتوانم بخوابم نه غذا بخورم.نه تمرکز دارم.و هم ترس از دست دادن دارم.زندگی من و انچیزیکه قرار بود بشوم کاملا از بین رفته است لطفا کمکم کنید ممنونم