نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: روابط بین فردی

938
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    44119
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    روابط بین فردی

    سلام وقتتون بخیر.من حدود شش سال بایک پسر رابطه داشتم قرار بود باهم ازدواج کنیم البته خانوادش هم خبر داشتند اما بعد از شش سال ایشون به من گفت که من رو نمیخواد و قصد ازدواج نداره و من رو ترک کرد و من الان 22سال دارم و زمانی که در رابطه با ایشون بودم و من ابتدا نمره اول بودم کنکور خودم را خراب کردم وبه یک دانشگاه سطح پایین در رشته ای که علاقه مند نبودم لیسانس گرفتم.بعد از رفتن ایشون تصمیم گرفتم به جای ارشد دوباره کنکور سراسری بدم و اقدامات زیادی انجام دادم و الان یک سال میگذره و من چند ماه دیگه کنکور دارم اما از درس خوندن دست کشیدم چون هیچ انگیزه ای نه برای درس نه برای زندگی دارم شب ها مدام کابوس میبینم و بسیار ادم حساسی نسبت به واکنش و رفتارهای دیگران هستم. مورد بسیار مهم هم این است که 4ماه بعد از جدایی با ایشان فردی به من ابراز علاقه کرد و من ایشان را میشناختم و چون فرد ی موجه بود من ایشان را پذیرفتم و تا اکن************ ما باهم ارتباط داریم اما من به حرف های بسیاری حساس شده ام و ایشون بلافاصله بعد از کوچکترین مسیله حرف تمام شدن رابطه را میزند.من هم به ایشان علاقه مند و وابسته شده ام.و الان که چیزی تا کنکور من باقی نمانده و همه خانواده و دوستان منتظر نتیجه کار من هستند من در این حال بد قرار گرفته ام.نه میتوانم بخوابم نه غذا بخورم.نه تمرکز دارم.و هم ترس از دست دادن دارم.زندگی من و انچیزیکه قرار بود بشوم کاملا از بین رفته است لطفا کمکم کنید ممنونم

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مدیر کل
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42303
    نوشته ها
    220
    تشکـر
    0
    تشکر شده 71 بار در 62 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : روابط بین فردی

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    احساس ناکامی شما در مورد تجربه شکست عاطفی و جدایی که داشتید کاملا قابل درک است.
    اساسا هر رابطه ای که به پایان می رسد فرد طی آن مراحلی را طی می کند که مشابه فرایند سوگواری و واکنشی است که در مواجهه با از دست دادن یک فرد و فقدان او رخ می دهد.
    با توجه به آنچه مطح کردید به نظر می رسد ادامه دادن رابطه هایتان بیشتر بر اساس وابستگی شما و عدم تحمل تنهایی شکل گرفته و ادامه می یابد نه بر اساس ملاکها و معیارهای مشخصی که خودتان آگاهانه انتخاب کرده و در پیش گرفته اید.
    چون اولین رابطه شما هم در سنین نوجوانی شکل گرفته این فرضیه بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و در این صورت شما نیازمند یک دوره درمان و دریافت کمک تخصصی پس از ارزیابی های دقیقتر هستید.
    اما اکنون که در دوران کنکوران به سر می برید بهتر است از طریق تکنیکهای ذهن اگاهی فقط به خودتان کمک کنید که از این فضا و افکار فاصله بگیرید تا بتوانید یک اقدام اساسی را بعد از کنکورا انجام دهید.
    ذهن ما مانند یک ماشین تولید فکر از صبح تا شب در حال تولید افکار مختلف است که خیلی از آنها نه تنها در داشتن یک زندگی خووب و با کیفیت و در مسیر خواسته ها و ارزشهای ما نیستند بلکه مانعی بر سر راه ما در این جهت محسوب می شوند.
    افکار سرزنش آمیز و قضاوت گونه ای که درباره خودمان داریم هم جز این افکار هستند.
    همچنین افکاری که مربوط به اتفاقات گذشته و یا پیش بینی منفی درباره آینده هستند باعث می شوند که ما زندگی در لحظه را از دست بدهیم و غرق شدن در این افکار ما را به سمت افسردگی و اضطراب سوق می دهد.
    اینکه شما آنچه قرار بوده بشوید را از دست داده اید، یک شکست خورده هستید، بقیه درباره شما فکرهای بدی خواهند کرد وقتی ببینند نتیجه مطلوب را نگرفته اید و ... این قبیل موارد همگی فقط یکسری فکر هستند که ساخته ذهن خودتان هستند و قرار نیست هر فکری که در ذهنمان تولید می شود را بپذیریم و به آن بچسبیم.
    بلکه فقط آن دسته از افکار مورد توجه و تمرکز قرار می دهیم که به ما در مسیر داشتن یک زندگی بهتر در مسیر دلخواهمان کمک کنند.
    یکی از تکنیکهای خودآگاهی و بودن در لحظه این است که هر زمانی که متوجه شدید دچار هیجانات و احساسات شدیدی شده اید و غرق در افکرتان شده اید، یک لحظه به اطرافتان توجه کنید و پنج چیزی که می بینید، پنج صدایی که می شنوید را برای خودتان نام ببرید.
    همچنین یک زمانهای مشخصی را در طول روز به مدت چند دقیقه به تمرین مشاهده افکارتان بپردازید.
    به این ترتیب که در یک جای آرام بنشینید و چشمانتان را ببندید و افکارتان را فقط نگاه کنید.
    در این تمرین قرار نیست مانع ورود افکار به ذهنتان شوید بلکه فقط می خواهید آنها را نظاره کنید که بر روی یک پرده سفید از یک سمت وارد و از سمت دیگر خارج می شوند.
    به این ترتیب اگر ذهنتان هنگام درس خواندن مشغول شد تممرین ذهن آگاهی که در ابتدا مطرح شد انجام دهید و به قعالیتهای روزانه تان یا درس خواندن بپردازید و پرداختن به افکار را موکول کنید به تمرین دوم و بهتر است یک یا دوبار در روز این تمرین را انجام دهید.
    به این ترتیب ذهنتان مانند عضلات بدن که با تمرین تقویت می شوند، در مشاهده گری تقویت می شود و از افکار فاصله می گیرد و در آنها غرق نمی شود و به این ترتیب شما بر آنها مسلط خواهید شد نه آنها بر شما.
    تا بعد از این دوران حتما به یک روانشناس برای پیگیری موضوع و مشکلتان مراجعه نمایید.
    البته اگر با وجود تمام این کارها پس از مدتی دیدید که کارکردهایتان مختل شده است بهتر است هرچه زودر به یک روانشناس مراجعه نموده و راهکارها و مداخلات لازم را در این زمینه دریافت نمایید.

  3. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : روابط بین فردی

    نقل قول نوشته اصلی توسط rtrt نمایش پست ها
    سلام وقتتون بخیر.من حدود شش سال بایک پسر رابطه داشتم قرار بود باهم ازدواج کنیم البته خانوادش هم خبر داشتند اما بعد از شش سال ایشون به من گفت که من رو نمیخواد و قصد ازدواج نداره و من رو ترک کرد و من الان 22سال دارم و زمانی که در رابطه با ایشون بودم و من ابتدا نمره اول بودم کنکور خودم را خراب کردم وبه یک دانشگاه سطح پایین در رشته ای که علاقه مند نبودم لیسانس گرفتم.بعد از رفتن ایشون تصمیم گرفتم به جای ارشد دوباره کنکور سراسری بدم و اقدامات زیادی انجام دادم و الان یک سال میگذره و من چند ماه دیگه کنکور دارم اما از درس خوندن دست کشیدم چون هیچ انگیزه ای نه برای درس نه برای زندگی دارم شب ها مدام کابوس میبینم و بسیار ادم حساسی نسبت به واکنش و رفتارهای دیگران هستم. مورد بسیار مهم هم این است که 4ماه بعد از جدایی با ایشان فردی به من ابراز علاقه کرد و من ایشان را میشناختم و چون فرد ی موجه بود من ایشان را پذیرفتم و تا اکن************ ما باهم ارتباط داریم اما من به حرف های بسیاری حساس شده ام و ایشون بلافاصله بعد از کوچکترین مسیله حرف تمام شدن رابطه را میزند.من هم به ایشان علاقه مند و وابسته شده ام.و الان که چیزی تا کنکور من باقی نمانده و همه خانواده و دوستان منتظر نتیجه کار من هستند من در این حال بد قرار گرفته ام.نه میتوانم بخوابم نه غذا بخورم.نه تمرکز دارم.و هم ترس از دست دادن دارم.زندگی من و انچیزیکه قرار بود بشوم کاملا از بین رفته است لطفا کمکم کنید ممنونم


    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    دوست گرامی شما بعد از شکست عاطفی اولی بسیار مستعد خطای شناختی بودین به نحوی که کوچکترین علامت و نشانه رو عشق و علاقه تعبیر کنید درحالی که خلاف این باشه . بنا براین وارد رابطه دوباره شدن از اول اشکال داشت و درست نبود
    و شرایطی که با دوستی با فرد دوم تجربه میکنین از تبعات همین اشتباه هستند ! با توجه به شرایط کنونی و کابوس هایی که میبینید و حساسیت موقعیت شما به خاطر کنکور در زمان فعلی و ضمن اینکه دلبستگی در دوران نو جوانی (باتوجه به زمان شش سال گذشته تابه حال که عنوان کردین = ۱۶ سالگی شما ) از جمله مسائلی هست که باید توسط روانشناس مورد ارزیابی قرار بگیره باید به یک روانشناس مراجعه کنید تا کمک تخصصی دریافت کنید و برای برنامه ریزی بهتر برای کنکور میتونید از مشاوره فردی بهره ببرین تا در این مسیر موفق بشین

  4. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

من، که، از، به،

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد